آرام جانم✿  بــهـــــــــداد ✿ آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
زندگیم نیکدادزندگیم نیکداد، تا این لحظه: 4 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

ღ رخ به رخ خورشید ღ

خدایاشکرت بخاطر عزیزانم

بهدادم خوش آمدی...

الان که دارم اینارو مینویسم تو هنوز تو شکممی اما وقتی که اینجا درج بشه تو به دنیا اومدی عزیزدلم و من تو بیمارستانم... آخه اینو زدم به عنوان ثبت در آینده.... اما دوس داشتم اولین کسی باشم که تولدتو تبرک میگم... تولدت مبارک بهداد جان بزودی با جزییات میام و می نویسم برات شیرین زندگیم   دوستت دارم بهار نارنجــــــــــــــــــــــــــــم...به زندگی من و بهمن خوش اومدی...   ...
9 شهريور 1392

یک روز...

توجـــــــــــــــــــــــــــــــــه   و فقط   روز تا هم آغوشی من و بهدادم   جمعه/8 شهریور/1392       ...
8 شهريور 1392

دو روز...

خبــــــــــــــــــــــــر خبــــــــــــــــــــــــــــر      فقــــــــــــــــــــــط روز تا هم آغوشی من و بهدادم     پنج شنبه/ 7 شهریور/1392 ...
7 شهريور 1392

فقط 4 روز دیگر...

دست راستشو میگیره جلوی صورتمو میگه ببین یکیشو بستم!!! میگم خب که چی؟ میگه فقط تا  روز دیگه بهدادمون زمینی میشه دیگهههههههههه ///// خدایا شکرتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اصلا باورم نمیشه دارم عاشقانه دوم زندگیمو بغل میکنمـــــــــــــــــــ دیشب خواب دیدم پستونک میذاشتم دهنت بهدادم اما تو با یه شیطنت خاص با زبونت مینداختیش بیرون و ریز ریز می خندیدی   اما بابا که میذاشت میخوردیش شیطونک من...  ای جانمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   سه شنبه 5 شهریور 1392////////////// چهار روز تا هم آغوشی من و بهدادم ...
5 شهريور 1392

هفت روز تا آمدنت...

سلام گل پسر مامان...سلام به دوستای گلم... واقعا نمیتونم باور کنم شنبه آینده این موقع تو بغلمی و دارم بهت شیر میدم....ناز مامان... الهی بهداد عزیزم یعنی الان چه شکلی هستی؟؟؟؟کچلی یا مودار؟؟؟ سفیدی یا سبزه؟ ای جانم الانه که از هیجان قلبم بیاد تو دهنم... راستی یه کم ناراحتم...کم که نه چون چن روز پیش که جواب ام آر آی بابا رو گر فتیم گفتش که دیسک داره اما خب خداروشکر هنوز به عمل نرسیده و اگه رعایت کنه ایشالا خوب میشه.... دوستت دارم بهدادم و ایشالا این هفت روزم بخوبی و خوشی تو دل مامان بهت خوش بگذره بوووووووووس   شنبه 2 /شهریور/1392 ...
2 شهريور 1392

تولدم مبارککککککک

خداحافظ 25 سالگی سلام 26 سالگی ... 15 تیر ماه یکی از روزای گرمیه که من اومدمو مامان نازمو کلی تو زحمت انداختم...بیچاره الان که خودم مامان شدم میفهمم نی نی داشتن تو فصل گرما چقد اذیت کننده است   امسال اولین سالیه که من به عنوان یه مامان میخام تولد بگیرم...البته چون با عروسی عمه تداخل داره من رو کادو و اینا و تبریک و... هیشکی حساب نکردم حتی همسرم که بهش نمیاد یادش باشه من دارم متولد میشم منم میخام مث مامان علامه کوچولو صبور باشمو به رو خودم نیارم...شاید این وسط همسری هم برای پالون های متعدد بنده یه خری خرید ... شانس که نداریم اما امیدوارم... پس به افتخار خودم که امسال بجر بانک قرض الحسنه مهر ایران(بخاطر قسطای وام ازد...
11 تير 1392