یازده ماهگی
سلام بهونه قشنگ زندگیم...بهداد شیرین و دوست داشتنی من! مامانی این روزا ماشالا خیلی وروجک شدی یه جا بند نمیشی...الانم که من اینجام شما تو یه خواب ناز بعدظهری هستی... این روزا به سرعت برق و باد میگذره و ما داریم به به اون روز قشنگ و خوب تولدت نزدیک میشیم...راستش ممکنه برا تولد امسالت بنا به دلایلی برنامه ای نداشته باشیم!حالا هرچی خدا بخاد اگه هم یه شرایطی جور بشه یه تولد ناز برات میگیرم... این روزها بهدادم داری کم کم 4 دست و پا رفتن رو به دست فراموشی میسپری...به تنهایی سرپا وایمیسی و چند قدمی میری... از کفش بدت میاد به شدت و چن وقت پیش که رفتیم آتلیه و چن تا عکس یادگاری باهم گرفتیم به زور کفشارو پات کردیم و هی نق زدی هم...عاشق ...
نویسنده :
✍ مری
17:22