آرام جانم✿  بــهـــــــــداد ✿ آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
زندگیم نیکدادزندگیم نیکداد، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

ღ رخ به رخ خورشید ღ

خدایاشکرت بخاطر عزیزانم

فـــاتــــح!

1393/3/5 16:06
نویسنده : ✍ مری
348 بازدید
اشتراک گذاری

[[سلام دوستان باید بگویم قبل از هر چیز پست درهم برهم بنده را بسیار با لذت بخوانید!!...باور کنید سه بار نوشتم و با دستکاریهای این پسرک همه اش پرید!
بهارنارنج خان ما فاتح همه جای خانه گشته است...راه پله ها... نرده ها... آشپزخانه...کمددیواری...و خلاصه همه و همه جا
در اوان نه ماهگی شروع به چهار دست و پا رفتن کرد و پدرگرامش را به آرزوی همیشگی اش رساند! و من این وسط فقط پوستم را کلفت می کنم...وقتی حتی در حالت خواب که به طرز سختی بیهوش می شوم و باز هم از دست این وروجک خان در امان نیستم...هنوز از دندان خبری نیست حتی علایمش را هم ندارد نوگل زندگیم...از همه چیز به عنوان کمکی برای ایستادن استفاده می کند و با افتخار قد علم می کند،کم کمک هم دارد روروئکش را بازنشست می کند...هنوز هم عاشق گهواره و مصائب آن است!همه جای خانه را سنگر بالشت و پشتی چیده ایم...تمام درز ها را با چسب و کش مهر و موم کرده ایم...گویی منطقه ممنوعه است خانه ما...خندونک
به  پیشخوان آشپزخانه تکیه می دهد و از کوباندن پشت سرش به آن لذت خاصی می برد!عاشق سیم برق و کاغذ و صد البته فرهنگ لغت و کتاب داستانهای خارجکی باباست!وسایل بازی پسر من چیزی جز قابلمه و صافی های قد و نیم قد آشپزخانه نیست...لذتی که از بودن با وسایل غیرمربوط به خودش می برد را از هیچکدام از اسباب بازیهایش نمی بردچشمک...گوشی موبایل هم که جدیدن دندان گیر جنابش شده است...کلمات زیادی را تکرار می کند و گاهی هم مرا ماما!!!بغل

گاهی هم که لالا لالا را تکرار می کنیم به نزدیکترین چیزی که نزدش باشد سر می نهد و مثلا لالا می کندمحبت
حتی دیگر اجازه عکاسی هم نمی دهد!سکوتو این عکس هم مربوط به فرار ایشان بعد از قطع نت می باشد!(خانه در هم برهم مارا نیز به بزرگی خودتان نادیده بگیریدخندونک)

ماهم که مث همه کم حافظه شدیه ایم جز سطور بالا چیزی به ذهنمان نمی آید!

وصد البته به روزرسانی همه نینی وبلاگی های عزیز را از طریق امکانات جدید رصد می کنیم.

فعلا یا علی

مامان مریم/5خردادماه 1393
 

پسندها (8)

نظرات (9)

مامان زری
7 خرداد 93 10:35
عزیز دل چرا کچل کردی مادر؟؟؟
✍ مری
پاسخ
فرشته - مامان امیراشکان
7 خرداد 93 12:41
ماشالا مری بهدادم به جمع پسرکهای شیطون پیوست . حالا اوشه مونده تا از شیطونی هاش در افق محو بشی عزیزم . ببوس بهداو از طرفم
✍ مری
پاسخ
مرسسسسسسسسسسسی فرشته جوووونم چطوری مارو پیدا کردی ما گمنامیم معمولابوس برا اشکان عزیزممممم
غزاله
9 خرداد 93 15:03
میبینم که پسری رو ایکیو سان کردین.چه بامزه شده.واقعا از چهرش شیطنت میباره.مریم جان خدا صبرتو زیاد کنه که پسری انقدر زلزله ست.خدا برات حفظش کنه و سربلندیشو ببینی....
✍ مری
پاسخ
بله کچل شده وای اگه بدونی چقد رو مخمه این فسقلییی ایشالا بزودی زود یه زلزله عین زلزله ما بیاد تو خونتون
معصومه
10 خرداد 93 13:29
ینی ای حرص خوردم از دستت که اینکارو کردی میخاستم بیام حسابت و بزارم کف دستت بهداد نازمو کچلش کرده دعا کن زودتر موهاش دراد و الا... قربونش برم چرا لاغر شده..مریمی الان خوبه؟کم خونیش خوب شده از دست تو..
✍ مری
پاسخ
خو چیکا کنم مجبور شدم کچلش کنم موهاش داره میاد بیخیالمون شو بچم سر همون تبش خیلی وزنش کم شد...فعلا یه ماه نشده دوبرابر کردم آهنشو باید بازم آز بده تا ببینم رفع شده یا نه
مامان سحر
10 خرداد 93 18:19
وای مری جون چقدر بزرگ و ناز و بلا شده
✍ مری
پاسخ
مامان هلیـــــــــا
11 خرداد 93 22:22
خدا به دادت برسه عزیزم معلومه خیلی شیطونه بهداد کچل رو جای من ببوس
✍ مری
پاسخ
وحشتناکههههههههههههبوس برای هلیای ناززززززز
عمووووووووو
12 خرداد 93 13:33
ببوی عمو دفه دیگه ثرتو کچل نکنی ها . اون وقت دیگه عمو بوثت ندالهههههههههه
✍ مری
پاسخ
باژژژژژژژژژژه عمو جوووووووون
عمووووووووو
12 خرداد 93 13:35
رکوئیش منن کشته پشل بدددددددددددددددد
✍ مری
پاسخ
عمووووووووو
12 خرداد 93 13:40
هی تو ، کچل : بپا نیفتی تو دثشوی خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
✍ مری
پاسخ
دثشویمون بالاس