آرام جانم✿  بــهـــــــــداد ✿ آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
زندگیم نیکدادزندگیم نیکداد، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ღ رخ به رخ خورشید ღ

خدایاشکرت بخاطر عزیزانم

عشقی به رنگ خدا...

1392/10/22 18:23
نویسنده : ✍ مری
630 بازدید
اشتراک گذاری

نازدلم وقتی که هُرم نفس هایت یخ قلب مرا آب کرد...با تمام وجود به تو دل بستم!تو عشق منی عشقی به رنگ خدا...

نمیدونی بهدادم چقد این مدل خوابیدنت توو آغوشمو دوس دارمماچ

 

بفرمایید عکس »»

ن

دست در دستان هم....دست در دستان تو گره میزنم امشب و دلم که به در خانه تو دلسپار آمده است...

الهی مامان فدای اون پاهای کوشمولوی نانازتماچ

2

 

اینجام یه مدل جدید از خوابیدن های بی مقدمه است که بتازگی کشفش کردی وقتی خودت با خودت بازی میکنی معمولا بعدش اینجور یهو آروم میخوابی بهارنارنج...

تو این عکس که برای 18/10/1392 هستش بابایی تا دید اینجور خوابیدی هراسان دوید بالاسرتاسترس

و درحالی که به تو اشاره میکرد صدا زد مرییییییییییییی بهدادددددددددددددنگران

و من تو آشپزخونه به رو خودم نیوردمو فقط ریز ریز خندیدمنیشخند

آخه من خیلی اینجور دیدمت بهارنارنجمبغلو میدونستم که خوابیساکت

o

و طبق معمول با انگشت شست تو دهنت خوابیدی جیگرممممزبان

5

 

اینم یه مدل دیگه از خوابیدناته که من نفهمیدم بالاخره انگشت کدوم دستت تو دهنتهابله

5

اینم نمای نزدیک...کسی میتونه حدس بزنه عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یول

خواب ناز

 

اینجام منو بابایی بعد اینکه چای عصرگاهی را نوش کردیم فنجونارو کمی دورتر از تو گذاشتم و از اونجایی که فک نمیکردم اینجور شه برام مهم نبود زود ببرم تو آشپزخونه اما یهو دیدم جناب بهارنارنج خان... دارن میرن بسمتشون...خوشمزه

بهداد و چای

اینجا قشنگ سینی رو کشوندی سمت خودتو تو فنجونو نگاه کردیقهقهه

مامان اون انگشتت رو که قلاب کردی توو دسته سینیو میخوره هاااااااااااااااااااااااخوشمزه

بهداد

وقتی مطمئن شدی چیزی توش نی زل زدی به منو یه صداهای عجیب غریبی از خودت دراوردی ااااا...ه ه ه ه ه....اغ اغ اغ اغ و خیلی انواع دیگه قلب

فک کنم ترجمه اش می شد: پس چایی من کووووووووووووخنده

5

 

بهدادم این روزها عجیب احساس یکی بودن باهات دارم...وحشتناک بهت دلبستم...فقط یه مادر میتونه بفهمه که وقتی بچه دار میشی واقعا انگار یه تیکه از قلبت داره بیرون از وجودت زندگی میکنه حسی که اصلا قابل وصف نیست...

خدایا بخاطر این همه موهبت ازت ممنونمممم

بهارنارنجم نمیدونم تا الان چقد از عهده وظیفه سخت مادرانه ام براومدم...اما خیلی خوشحالم که موقعی تو شکمم بودی هنوز هر روز یه حزب قرآن میخوندم...زیارت عاشورا هم... چون همش حس میکنم اینکه تنت سالمه...اینکه قوی هستی...اینکه سرحالی...اینکه خوش اخلاقی...اینکه منتظری تا یکی نگات کنه تا با اون دهن بی دندونت یه لبخند شیرین مهمونش کنی...اینکه خدارو صدهزار مرتبه شکر که آرومی و مامانو اذیت نمیکنی و خیلی چیزای دیگه از تاثیرات اون قرآن خوندنای من تو دوران جنینی توا....

خودم دیگه اینو باتمام وجودم حس کردم ایشالا میخام بازم از این برنامه ها برا آینده ات داشته باشم به امیدخدا...

میخوام واقعا مث اسمت بهترین داده ی خودش باشی برای من...و برای همه...

جانِ دلم...پسرک معصوم و پاکم...هر روز از اینکه تو رو دارم...از خدا تشکر میکنم و همین جا بازم ازش میخام که کمک کنه بتونم اونطور که شایسته بندگان خاصش هست زیر سایه ائمه اطهار بزرگت کنم .آمین

مامان مریم 22 دیماه 1392

پی نوشت: از همین جا از دوستانی که انشا الله خداوند بزودی نام زیبای مادر را بر تقدیرشان مینویسد میخواهم تو ایام بارداری و حتی قبل یا بعدش ذهن و وجود نینی نازتونو با نام و یاد خدا مانوس کنید...مطمئن باشین سود و سرمایه بزرگی برا دنیا و آخرتش خواهید اندوخت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نجمه
23 دی 92 12:11
سلام مری جونم ای جانم به بهداد چه ناز خوابیدههههههههههههههه خدا برات نگهش داره دوستم مرسی که اومدی و سر زدی ، هنوز نتونستم پست جدید بزارم نمیدونم چرا نوشتنم نمی یاد
✍ مری
پاسخ
سلام مامان نجمه خانوم عزیز...مبارکا باشه کجاشو دیدی عزیزم داری تنبل میشی که عادیه هااااا
مریم.خلوت مادرانه
23 دی 92 13:43
سلام مری جووووونم وووووااااای بهداد خیلی خوشمزه شده عجیجم دلم میخواست اونجا بودم کلی ماچش میکردم مخصوصا اون مدل خوابیدنش،چقدر جیگره ماشالا خدا حفظش کنه. بوووووووس
✍ مری
پاسخ
سلام عزیزم مرسی ایشالا بزودی زود این لحظاتو تجربه کنی
معصومه
23 دی 92 21:52
قربون پسر خوشگل... ماشاالله.. مریمییییییییییییییییییییییییی...
✍ مری
پاسخ
معصومه
24 دی 92 6:44
آخه تو چرا باهام قهرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
✍ مری
پاسخ
باورت میشه داری فراموشم میشی!!!! میدونم سرت شلوغه اما خب دل منم تنگ میشه خوووو
ازاده مامان آرتین
24 دی 92 15:12
ای جانم اون دست خوردناته-جانم اون خوابیدناته-راستی مری جون بهداد جون چند وقته دیگه غلت میزنه؟
✍ مری
پاسخ
عزیزم بهداد دقیقا تو 130 روزگی بصورت خود جوش غلت زد...از اون روزم به بعد حرکتش هی داره ماهرانه تر میشه و گاها باسن و شکم و دستاشو از زمین بلند میکنه البت ما از 80 روزگی باهاش تمرین غلت داشتیم
پرنیان
30 دی 92 13:30
سلامت باشه الهی زیر سایه مامانی و بابایی
✍ مری
پاسخ
مامان توت فرنگی(امیرعلی)
1 بهمن 92 12:23
آفرین به مامان مهربون که آرامش فرزندش را با کلام خدا بیمه کرده واقعا تلاوت قرآن تاثیرات شگرفی دارد انشالله عزیزت ،حافظ قرآن بشه و قرآن نگهدارش باشه
✍ مری
پاسخ
مرسی عزیزم واقعا تو مسیر خدا بودن همه چی داره...زنده باشه گل پسرخودتم
معصومه
1 بهمن 92 22:09
فقط دلم برای بهدادم تنگ شده بود..اومدم ببینمشو برم
✍ مری
پاسخ
معصومه
2 بهمن 92 18:57
بیا گپ تا حسین خوابه
مرمر مامی کسرا کوچولو
3 بهمن 92 12:37
الهی قربونت برم چه خوشگل خوابیدی عزیز خاله....ماشالا هزار ماشالا بزرگم شدی ها...البته من خیلی وقت بود ندیده بودمت عزیزم....بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس بوس...
✍ مری
پاسخ
مرسی مرمر جونم
پریسا نجفی
17 بهمن 92 16:07
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون