آرام جانم✿  بــهـــــــــداد ✿ آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
زندگیم نیکدادزندگیم نیکداد، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

ღ رخ به رخ خورشید ღ

خدایاشکرت بخاطر عزیزانم

قبل و بعد از دوسالگی

1394/8/13 18:25
نویسنده : ✍ مری
1,401 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دلبندکم، پسر کاکل زری مامانقلب

الان که میخام برات بنویسم واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم از بس وبلاگتو گردوخاک گرفته،اما سعی میکنم هرچی به ذهنم رسید برات بنویسم...

تقریبا از فروردین من دیگه نتونستم یه پست خوب بذارم... ایشالا تو این پست کارها و چیزایی که بلدیو مینویسمو تو پست بعدی عکساتو میزارم که زیادم شلوغ پلوغ نشه...قلبخجالتخجالتزبان

روز هشتم تیرماه درست یه روز قبل بیست و دو ماهگی مجبورشدم از شیربگیرمت و خداروشکر خیلی راحت کنار اومدی و بجز دوتا شب که بیدار شدی برا آب دیگه اذیتی نکردیماچ

بعدش که تقریبا بیشتر تابستونو بابا رفت تهران بخاطر دوره هاش، و منو شما روزهای تنهایی بدی رو پشت سر گذاشتیم و تو اون روزعا من وقتی میدیدم حتی تو نون خریدن هم دلت میخاد نونارو بگیری یا مثلا کرایه تاکسی رو میدادی فهمیدم که پسرگلم دیگه مردی شده براخودشو واقعا تو اون روزا تنها دلگرمی من بودی

چندبارم همون ایام مریض شدی که من تنهایی و در نبود بابا خیلی اذیت شدم، خداروشکر که خونوادم درکنارم بودن اون روزا،بخصوص دایی حسن

شهریورم که تدارک زیادی برای تولدت گرفته بودیمو بخاطر اون حادثه نشد برات جشنیو که میخاستم بگیرم،ایشالا سال دیگه یه تولد خوب به دل خودت نفسم اما چون خونه مادرجون هی دم از تولد میزدی و تولدت مبارک میخوندی مامانم ازم خواست برات کیک بخرم تو دلت نمونه ماهم برات یه تولد کوشولو گرفتیم کیکتم آکواریوم بود که خیلی ازش خوشت اومده بود و خیلییییی  بهت خوش گذشتو بخصوص از دیدن برف شادی خیلی ذوق زده شدی😍😍

پاییزم که شروع شد و هوا سرد و من لباس تابستونیاتو جمع کردم همش میگفتی مامان دوت بپوشم، یعنی شورت میخاستی😜😜

اما چیا بلدی...

وقتایی که صبحا بیدار میشی فورا میدویی و دنبال بابا میگردی و میگی :بابا نیس یفه کا 😍😍

حسن، دایی منو، أکم(اکرم)، رسول، ممد، مضیه(مرضیه)، أسام(اسما)، ما گودی(مادر گلی)فمه(فهیمه)،یاس،مهدی،گایه(خاله)،عمه،عمو،آگا(آقا) ،أ یی(علی)حسی(حسین) ایوا (شیوا)فافا(فایزه) نسین(نسرین)بابک، یضا(امیررضا یا مرتضا😝)مایسا(ماتیسا)پیا(پویا)جفر(جعفر)دایی اصه(دایی اصغر)،ننه طوطی(پیرزن همسایه مامانم اینا که خیلیییی هم دوستت داره و توهم دوسش داری)و... خلاصه اسم همه رو میگی بدون القاب خخخ

وقتی ازت میپرسن اسم بابات چیه میگی آگا بمن،اسم مامانت چیه میگی م یم خام(مریم خانوم)😘 یا به تقلید از بابام میگی حاجی م یم😘😘😘 خودتم بهداد حسیی معرفی میکنی🙌 و من بابا و بابامو مثلا میخای بذاری سرکار اسممونو یه جور خاصی کشیده تلفظ میکنی😝😝

تا صدای آیفون میاد میپری دم در هال و من تا درو باز میکنم بلند میگی سیام ، خوبی؟🙋🙋

آفض هم موقعی خداحافظی و بخصوص پشت تلفن بکار میبری

حرکاتتم که دیگه گفتن نداره از بس زیاده از همه جای خونه میری بالا، همش از صندلی ناهار خوری میری رو اپن میشینی، از لوله گاز میری بالا تا تسبیح منو که رو روشنایی آویزونه برداری خخخ، دستاتو میزاری رو زمینو و شکمتم سمت زمینو پاهاتو هی میبری بالا از دیوارو یهو میپری🙌

رنگ هارو کامل یاد گرفتی، قمز، سزب، آبی، صویتی، سوخابی، یاسی، زرد، بنش، گهوه ای، سیفی، سیا، ناننجی و...

تو کارهای خونه کمک میدی و رختخوابارو جمع میکنی، و اسباب بازیاتو جمع میکنی،

عاشق کامیونی هستی که هدیه تولدت بود، بهش میگی کامی، تییلی هم یعنی تریلی، غتک هم اون ماشین غلطکای جاده صاف کنه، کلا علاقه زیادی به انواع ماشین داری، دوچیخه، و ماک هم یعنی موتور،سوچ(سوییچ)

کرم میزنی رو انگشتتو میزنی به پای بابا😂😂

چایی، موز،گذا، برنج، گوش(گوشت)، کاب(کباب)،سیب،انار٬ هبیچ(هویچ)و... از خوراکیهای مورد علاقت هستن

عاشق نقاشی کشیدن هستی و کلا ساعتها با یه دفتر نقاشی و مداد رنگیات کف هال نشستیو بقول خودت ،نگاشی میکشی😇😇

تی وی هم که مدام باید بقول خودت رو شبکه پیا باشه ،یه بار بابا گفت بیا برات بزنم شبکه پویا گفتی نههه شبکه بهداد😂😂

یه بارم که حسین و علی اصغرو دیدی بهم گفتی مامان، داداشی بهداد نیس؟؟ کلی خندیدم حالا شایدم تجدیدنظر کردمو بزودی  داداشی دار شدی😜😜 (قابل توجه خاله معصومه مامان حسین)😂😂

 

میگی اسم پسر خاله عافه(عاطفه) آراته ☺

تا یه آمبولانس میبینی میگه رسول😂 ماشین پلیس حسن،و اتوبوسم آگا 😊

علاقه زیادی داری چهار زانو بشینیو بهش میگی نانانو

به تخمه میگی نخمه😋

بیسیا: ویسیان.... ممنو :معممولان

خیلی قشنگ صلوات میفرستی، أدا هم صیه ادا محمت و آیل محمت😘😘

مدتیه که باهات قران و دعای فرج و شعر کار میکنم بلدی بگی ولی بازیگوشی و هروقت خودت بخای میگی نه من😉

عاشق عمو پورنگ هستی و برنامه محله گل و بلبلشو خیلی دوست داری

ممسه یعنی مدرسه، و میگی جفر یفه ممسه😀

عکسای تولدتم از آتلیه تحویل گرفتیمو من دادم تهران برات بزنن رو شاسی یه عکس سه نفره هم دادم برامون شاسی کنن

پشتکو که ازقبل بلد بودی، الان گاهی بامن کاراته بازی میکنی به سبک خودت خخخ،علاقه ای به بازیهای آروم نداری فقط ب و بدو میخایی و ماهم که طبقه بالاابله

بخایی:بخاری،ماشاآ :ماشالا،عینک،ننک:نمک،دسیبح:تسبیح،سیب،آره بخند...

جیشتم که ماشالا از هفده ماهگی دیگه کاملا کنترل کردیو اصلااا دیگه خودتو خیس نکردی،تازه یه کم آب بریزه رو شلوارت کلی عارت میشه😅 ولی هنوز یه کم با پیپی مشکل داریم که همیشه بیرون نمیری و گاهی وقتا یادت میره بخصوص اگه یوبس باشی!البته جایی میریم میری دستشویی همیشه😊

تا گوشیمو میگیرم نگام میکنی و بهم تذکر میدی واساب نیی(واتساب نری)😂😂😂

از اول آذر یاد گرفتی که جیشتو خودت میری دسشویی و کارتو انجام میدیو میای و مامان اصلا خبر ندارهتشویق خیلی هم بامزه میری و پنجه پاهات مایع میریزی کف اون دستای خوشگلتو دستاتو میشوری ومیای...واقعا انگار فتح کردم از این موفقیتت اینقد خوشحالمبوس

 

فعلا همینا این پست تکمیل نیست...😉

پسندها (3)

نظرات (2)

ــــــدلارامــــــ
14 آبان 94 12:00
سلام مامانه نینی ماشالا نینیه نازی دارین منم قراره خاله نینیه فوگولیمون شم واسه همین یه وبلاگ واسه توراهیمون درست کردم منو نینی خوش حال میشیم شما خاله مهربون به وبمون سر بزنین و نظرتون و بگین اگرم با تبادل لینک موافق بودین بهمون خبر بدین خاله منتظرتون هستیم ـــــــــبابایــــــــ
ثمره
10 آذر 94 10:12
به به مری جون،خوبی آقا بهداد خوبه معلوم هست کجایی خانمی نمیگی دلتنگت میشیم...ببوس گل پسرت خدا حفظش کنه
✍ مری
پاسخ
سلام ثمره جووووونم،فدات بشم مشغول با این وروجک، منم دلم برات تنگ شده عزیزدلم