خانم درخت زرد آلو
لاي لاي لاي لاي لاي .... گلكم لالا
عزيز خونه ام، بهدادم لالا
لاي لاي لاي لاي لاي ...
به ظاهر قد كشيده اي ، اما در دل من همان طفل آرام و معصوم نه شهريور نود و دو هستي! اين روزها دوست داري برايت لاي لاي بخوانم تا بخوابي،قصه ي من درآورديه " خانم درخت زردآلو " را با دل و جان گوش مي دهي!و دوست داري بفهمي سرانجام زردآلوهايش چه مي شود،اما چون تو آرام گرفته اي سرنوشت خانم درخت زردآلو و زردآلوهايش هم به ناكجاآباد ختم مي شود،و بازهم شبي ديگر و بازم خانم درخت زردآلو و يك قصه نا تمام!
گاهي دلم براي مادرانه هايم تنگ مي شود، شيطنت ميكني ؛عصباني مي شوم گاهي جيغ مي كشيم از دست هم! شايد هم من به دل تو رفتار نمي كنم! اما هرچه هست اين آغوش و اين احساس ميان من و تو جذبه اي عجيب دارد،هرچه هست ميان من و توست،هرچه هست سنجاق شده است به نگاه تو و دل من! شايد خانم درخت زرد آلو راز اين جذبه را مي داند!شايد...
مادرانه هايم را دوست دارم ، اما وحشت مي كنم از عبور زمان،وحشت مي كنم از لحظاتي كه مي روند و نيست مي شوند،دلم مي خواهد هرشب همزمان با قصه خانم درخت زردآلو بازهم تمام باهم بودنهايمان تكرار شود بي كم و كاست،واقعا اين حس مادري چيست خدايا؟؟؟؟؟؟؟
امشب بابا نيست، و من و تو و خانم درخت زردآلو امشب بازهم تكرار شديم، تو پلك هايت را بستي و آرام خوابيدي، خانم درخت زردآلو ناتمام ماند و من...
و من ...به راستي من چه شده ام؟!!! مثل ديوانه ها رفتار ميكنم، ثانيه به ثانيه نفس هايت را مي شمارم،كنارت مي نشينمو به لبخند روي صورت خوابناكت لبخند ميزنم، همه چيز براي آرام خوابيدنت مهياست و من ... و من بازهم در فكر... شايد دلم مي خواست قصه نا تمامم را برايت تمام مي كردم و آنگاه خوابت مي برد!هرچند زحمت زيادي مي خواست به پايان رساندنش!
بهدادم، تو احساس دوباره ي من هستي كه سالها در عالم خلسه چرت مي زد!
هميشه باش بهدادم ...هميشه
پ.ن: كاش مادرانه هايم آنقدر پر از دلتنگي مبهم مرور زمان نبود، كاش اين حس همانند خانم درخت زردآلو تكرار مي شد و دلنشين مي ماند برايت...
.: آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 11 روز سن دارد :.
مامان مريم/ 20 خردادماه 1394