پسرک نوزده ماهه
سلام بعد کلی تنبلی بالاخره امشب وقت شد وبتو آپ کنم....
سرمون خیلی شلوغه تنها دلیلشم شیطنتای شماست
این دومین بهاری بود که تو پیشمون بودی نه فروردین نوزده ماهگیت تموم شد
نوزده ماهگی مبارک دلبندم
از شیطنتا و کارات بگم تا شاخ دربیاری
بالاخره پروژه عظیم از پوشک گیرون با موفقیت به پایان رسید و پسرک من عملا در 18 ماه و نیمی با پوشک خداحافظی کرد و کلا تو خونه بازه و جیششو با اشاره به شلوارش و گفتن کلمه " جی " اعلام میکنه و دیگه مسیرای نزدیک و پارک که یکی دوساعتی بیرون باشیم پوشک نمیشی و البته تو پارک بخصوص خودتو میگیری و به محض اینکه برمیگردیم و من کلیدو تو در میچرخونم میگی : جی ! حتی تو عروسی مهدی پسرخاله من هم که یازده فروردین بود کلی بداخلاقی کردی چون پوشک بودی و من نمیتونستم ببرمت دستشویی و مجبور شدی اون تو جیش کنی اما پی پی رو همیشه نمیگی و تا الان سه بار گفتی خودت و البته من باید پوشک ببندم برات!
یکی از شیطنتات هم مال همین پیپی کردنات بود که بردمت دستشویی و دیدی که پیپی کجارفت و یه ساعت بعدش از غفلت من استفاده کردیو وقتی در هال باز بود پای برهنه دویدی تو تراس و وقتی اومدم دنبالت دیدم رفتی تو دستشویی و به بست اشاره میکنی و میگی پی پی یعنی میخاستم سرمو بکوبم تو دیوار از دستت
وقتی ظرف میشورم اگه دمپایی پام نباشه سریع میری برام میاری بماند که خودتم یه جفت از دمپایی هامو میپوشی توو اون لحظات جدیدنم که تا میرم جلو سینک میای و یهو از پشت گازم میگیری و من مجبور میشم از شستن ظرفا صرف نظر کنم
زمستون که یه بارونم ندیدیم اما خدارو شکر الان یکی دو روزه بارونه و شما عاشق ترانه گنجشکک اشی مشی بارون میاد خیس میشی برف میاد گوله میشی ... شدی و مدام از من میخای برات بخونمش
دندوناتم واقعا نمیدونم چن تاس از بس نمیزاری ببینم ولی خب آسیابات چهارتا شدن
جمعه 28 فروردینم عروسیه عمو رسوله و بخاطر بارندگی تا الان موفق نشدم ببرمت برات لباس بخرم ایشالا بند که اومد میریم خوشگلکم