آرام جانم✿  بــهـــــــــداد ✿ آرام جانم✿ بــهـــــــــداد ✿ ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
زندگیم نیکدادزندگیم نیکداد، تا این لحظه: 4 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

ღ رخ به رخ خورشید ღ

خدایاشکرت بخاطر عزیزانم

طفل شش ماهه ی من!

گــوشـه ی خــیـمـه ای نـشـسـتـه ربــاب، دارد امّــن یــجـیـب مــی خــوانـد، زنــده مــی مــاندعلی اصــغــرش یــا نــه؟ مــانــده در بــرزخــی ، نــمی دانــد ... پاره تنم ؛ بهدادم دلم نیامد شش ماهگیت را با چیزی بغییر از نام طفل شش ماهه ی کربلا آذین بندم! راستش را بخواهی همیشه دوست داشتم بدانم مگر یک طفل شش ماهه چقد می تواند نعوذبالله بد باشد که با آن همه سنگدلی و بیرحمانه با لبان تشنه گلوی نازُکش را بوسه تیغ دهند! این روزها وقتی که می بینم با چه حرص و ولعی آب را از دستانم میگیری و نوش میکنی تو را در آغوشم پنهان می کنم که مبادا رباب ببیند مرا و آنوقت وای بر من... که اگر مرا و طفل شش ماهه ام را ببیند و دلش عطش یک نفس فقط یک نفس ب...
9 اسفند 1392

عاشقتر از دیروز...

سلاممممم بهداد کوشولوی من هر روز داره آقاتر میشه ماشاالله... جدیدن دستتو میزاری زیر چونتو اینجور به من یا بابا زل میزنی البت تا نگات میکنیم ژستتو تغییر میدی و شرو میکنی به دستو پا زدن! ای من فدای تو....    اینم پسرک ناز ما...بابا دوس داره همین قد شیطون وبلا باشی   وقتی مامان آدم آتلیه داشته باشه آدم همه  بلایی سرش میاد   چیکا کنم شستنت که تمومی نداره همچنان در حال وزنه زدن بفرمایید موژژژژژژژژژژژ  اینم سبد گلی که بابای خوش سلیقه برا منو بهداد کوشولو اورد بیمارستان مرسی بابایی   اینم عکسی از یک ماهگی بهار نارنج که تا حالا منتشر نشده   گل ...
4 اسفند 1392

فرنی خورون + بــَ بــَ ... مــَ مــَ !!!

بهداد فرنی خوووووووووور شده       همه بگین ماشالااااااا بهداد در انتظار فرنی!!!!              فرنی رقیق شده با شیر مادر!!!!     نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوش جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان   و بازم ژستای خوشمل و عجیب غریب خوابیدنات که من عاشقشونمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا دوس داری دماغتو بچسبونی به یه چیزی و بخوابی   یا مث اینجا این عروسکو میزاری رو صورتت اینم یه عکس از چهار روزگی!!!   بهداد ما شیری...
3 اسفند 1392

وب تکونی!!!

سلام به همه دوستای عزیزم که تو دنیایی مجازی و سرد اینترنت از گرمای بودنشون واقعا لذت میبرم! این پستو گذاشتم تا توش بنویسم میخام کلا حال و هوای وبلاگو مث خونه تکونی هام تغییر بدم! قالب و بک گراندو و خیلی چیزای دیگه رو عوض کنم! در همین راستا از نظرات دوستای خوبم مث همیشه استقبال به عمل میاد... البته باید بگم متاسفانه بعضی از هم لینکی های عزیز که فقط اسمشون اینجاست و ما هرچی بهشون سرمیزنیم و عملا هیچ خبری از اونا نیست حذف خواهند شد چون اصلا خوشم از شلختگی وبلاگی نمیاد بنابراین اونایی که نیستن کلا چه بهتر که حذف بشن و صدالبته درست حدس زدین که چون سعی میکنم به دوستان همگی سر بزنم دوس دارم این سر زدن متقابل باشه نه اینکه فقط لینکدونی ها...
1 اسفند 1392

♡ مادرانه ♡1

"وقتی بچه داری می شوی اجازه می دهی تکه ای از قلبت برای همیشه در بیرون از سینه ات بتپد" نمی دانم این جمله را کجا دیدم در سالهای دور...راستش کمی برایم سخت بود باور معنای این چند واژه!!! اما امروز با وجود پسرکی شیرین اعتراف میکنم که چیز عجیبی است فرزند....آنجا که با یک گریه ی کوچکش قلبم به درد می آید...آنجا که با صدای نفسهای عمیقش در دل شب هراسان از خواب بیدار می شوم و او را در اغوش می کشم تا بویش دلم را آرام کند... آنجا که او سرگرم اسباب بازیهایش است و من سرگرم روزگار خوشم با او...آنجا که شیره ی جانم را گوارای وجودش میکنم و از نوازش دستانش برصورتم حظ میبرم... آنجا که او میخندد باتمام وجودش و من قند در دلم آب می شود! چیزعجی...
20 بهمن 1392